اعتراف تلخ

*خدایا من از نادانى خود نزد تو پوزش طلبم و از کار زشت خود بخشایش خواهم پس به لطف خویش مرا در پناه رحمت خود گیر *

اعتراف تلخ

*خدایا من از نادانى خود نزد تو پوزش طلبم و از کار زشت خود بخشایش خواهم پس به لطف خویش مرا در پناه رحمت خود گیر *

پروردگارا... 

کمکم کن، کمکم کن که بتوانم پنچره ی دلم را رو
به حقیقت بگشایم ....
خدایا ...
یاریم کن که مرغ خسته دلم راکه دیری است دراین قفس زندانی
است، درآسمان آبی عشق تو پرواز دهم ......
خدایا ....
پروردگارا...یاریم کن که شوق پروازراهمیشه درخود زنده نگه دارم .....
خدایا ....
توخود می دانی که بدترین درد برای یک انسان دورماندن ازحقیقت خویشتن
و رها شدن درگرداب فراموشی وسر درگمی است...

پس توای کردگار بی همتا مرا یاری کن که به حقیقت انسان بودن پی ببرم
تابتوانم روز به روز به تو که سر چشمه تمام حقیقت هایی نزدیک ونزدیکتر
شوم ...........
خدایا، مرا فرصتی ده تاپاک بودن راتجربه کنم وبتوانم حتی برای یک لحظه
آنچه باشم که تومی خواهی ...

خدایا به من رحم کن

 خسته ام  و تنها  

 رحم کن به دست های لرزانم به چشمان خیسم  

به اشک هایی که جز تو هیچ کس بر گونه هایم ندیده    

به بغض فرو خورده ام  رحم کن  

 می دانم که گهگاهی از تو دور می شوم و غافل می شوم از حضورت از نگاهت    

بر من ببخش سستی ایمانم را 

فراموشی عهد و پیمانم را 

همسفرم باش   

مسافری بی پناهم  

با کوله باری از گناه  

 خدایا به من رحم کن ...