-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 آبانماه سال 1389 17:14
پروردگارا... کمکم کن، کمکم کن که بتوانم پنچره ی دلم را رو به حقیقت بگشایم .... خدایا ... یاریم کن که مرغ خسته دلم راکه دیری است دراین قفس زندانی است، درآسمان آبی عشق تو پرواز دهم ...... خدایا .... پروردگارا...یاریم کن که شوق پروازراهمیشه درخود زنده نگه دارم ..... خدایا .... توخود می دانی که بدترین درد برای یک انسان...
-
خدایا به من رحم کن
شنبه 8 آبانماه سال 1389 18:02
خسته ام و تنها رحم کن به دست های لرزانم به چشمان خیسم به اشک هایی که جز تو هیچ کس بر گونه هایم ندیده به بغض فرو خورده ام رحم کن می دانم که گهگاهی از تو دور می شوم و غافل می شوم از حضورت از نگاهت بر من ببخش سستی ایمانم را فراموشی عهد و پیمانم را همسفرم باش مسافری بی پناهم با کوله باری از گناه خدایا به من رحم کن ...
-
دلشوره های من
دوشنبه 19 مهرماه سال 1389 18:11
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA دوره کاردانی دوره عجیبی بود از دست خودم خسته شده بودم انگار یه جورایی خدا دستش رو به سمتم دراز کرده بود منتظر بود بگیرمش من داشتم تغییر میکردم همه چیزم داشت تغییر می کرد بهش نزدیکتر شده بودم نماز می خوندم حتی حجابم رو هم کامل کردم من الان دانشجوی کارشناسی هستم از آذر 88...
-
داستان من
یکشنبه 18 مهرماه سال 1389 01:10
از نه سالگی شروع کردم یادم نمیاد چرا یا چطور وقتی به خودم اومدم 25 سالم شده بود یعنی یک سال پیش تا دبیرستان اصلا نمی دونستم چیکار میکنم بعد دیگه نتونستم ترکش کتم توی این مدت خیلی چیزها رو از دست دادم یکیش درسمه .من خیلی باهوش و با استعداد بودم ولی تمرکز نداشتم سه سال پشت کنکور موندم همه فکر می کردن توی اتاقم در حال...
-
شرمنده ام
شنبه 17 مهرماه سال 1389 16:08
خدایا شرمنده ام باز دیشب زیر قولم زدم . دوباره توبه ام رو شکستم . آخرین بار ماه رمضون بود یادت هست می دونم از دستم خسته شدی خودم که بریدم یاد اشک هایی می افتم که سر سجاده ریختم یاد حرفهایی که زدم قولهایی که دادم به خودم به تو . خدایا شرمنده ام.......